loading...

معصومه باقری

دلم یک گفتگوی عمیق میخواهد با یک آدم به موقع ؛ یک آدم عمیق و به موقع قابل قیمت گذاری نیست...

بازدید : 154
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 10:32

زمانی می‌رسد که دلت را به غرورت ترجیح می‌دهی.
و چقدر تلخ است که دلت را به غرورت ترجیح بدهی و باز هم ببازی!
خودت هم خوب می‌دانی که دیگر چیزی برای از دست دادن نداری.
چون روح ات زودتر از این‌ها از دست رفته است...
قلبت میدان رینگ است و باید با احساست بجنگی.
دستکش‌های چرمت را دستت می‌کنی و جلوی کیسه بوکس می‌ایستی.
آپرکات... آپرکات... کراس... هوک...
تند تند ضربه می‌زنی به قلبت... به احساست‌‌‌... به غرورت...
می‌شکند، می‌شکند، می‌شکند...
همه اش می‌پاشد از هم...
گردن کج می‌کنی روی شانه‌های نحیف و استخوانی ات...
نگاهت خیره شود روی اسنیکرهای نقره‌‌‌ای والنتینوی دخترکی که مثل برج زهرمار ایستاده و خیره شده است به کتانی‌های کهنه و قدیمی‌و زهوار در رفته ات...
باید به مغزت فشار بیاوری تا یادت بیاید کجایی؟!
اینجا میدان رینگ است؛
قلبت کیسه بوکس است.
آپرکات...
آپرکات...
کراس...
هوک...
دوام بیاور!

دانلود پی دی اف بهترین نمونه سوالات آزمون استخدامی فولاد مبارکه به همراه پاسخ
بازدید : 153
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 10:32

وقتی منتظر آمدنش بودم...
انگشتش را می‌فشرد روی زنگ خانه و می‌آمد!
وقتی گیج و منگ دور خودم می‌چرخیدم...
انگشتِ کوچکش را حلقه می‌کرد توی انگشتِ کوچکم تا با من بچرخد!
هر گاه ذهنم پُر از واژه بود...
انگشتش را می‌کشید روی غبار میز تحریرم...
هر بار اشک‌هایم دانه دانه روی پوستِ صورتم می‌لغزیدند...
انگشتش را می‌چرخاند روی گونه‌ی خیسم!
هر بار می‌خواستم حرفی بزنم... انگشتش را می‌گذاشت روی لبش تا سکوت کنم!
وقتی دلم برای گذشته تنگ می‌شد...
انگشتش را می‌لغزاند روی آلبوم و ورق می‌زد!
هر بار می‌خواستم بروم؛
انگشتش را می‌گرفت بالا و تهدیدم می‌کرد!
مات و مبهوت نگاهش می‌کردم...
انگشتش را می‌گذاشت روی نوک بینی ام و فشار می‌داد!
وقتی پشتِ پنجره می‌ایستادم...
انگشتش را می‌فشرد روی دکمه‌ی گوشی و سلفی دو نفره می‌گرفت!
حالا دلم برای دست‌هایش تنگ شده...
برای همان انگشت‌هایی که دلم را ناک اوت کرد...
#معصومه_باقری
#دستهایش
#ناک_اوت
#خیال_پردازی
#زبان_سکوت

دانلود پی دی اف بهترین نمونه سوالات آزمون استخدامی فولاد مبارکه به همراه پاسخ
بازدید : 149
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 10:32

می‌گفتی عشق‌های این زمانه بوی خامه می‌دهند. همان خامه‌ی سفید و هلالی روی فنجان قهوه که با یک هم زدنِ قاشق متلاشی می‌شود.
من آن قدر به خامه‌ی روی قهوه زل زده ام که چشمانِ بی فروغم در رسوباتِ این دلهره‌ها همانند سیروپِ آلبالو ته نشین شده اند.
ذهنم شبیه قصرِ دراکولا شده است. اگر برن استوکر آن را می‌دید بار دیگر داستان جدیدی از دراکولا می‌نوشت.
می‌خواهم چیزی بگویم؛ امّا حرف‌ها مُدام توی دهانم می‌خشکند. شبیه ماهی دهان پرور که نوزادشان را در دهانشان نگه می‌دارند، کلمات نیز توی دهانم می‌پوسند.
دیگر از آن همه توهمات ترس آلود رها شده ام. آن همه خاطرات عذاب آور و مهلک.
حالا تنهایی سهم من است. تنهایی حق من است. این تنها انتخابی است که در طول عمرم انجام داده ام. این انتخابِ خودسرانه را نمی‌گذارم کسی از من بگیرد.
حالا من مانده ام و یک فنجان قهوه‌ی موکا با قلب سفید و پُررنگی روی آن که بوی خامه‌ی شیرین می‌دهد...
#معصومه_باقری
#برشی_از_رمان
#قهوه#موکا
#قلب_خامه_ای

دانلود پی دی اف بهترین نمونه سوالات آزمون استخدامی فولاد مبارکه به همراه پاسخ
بازدید : 124
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 2:54

👇
اینگونه که ساده حرف‌هایم را
در گوشت زمزمه می‌کنم
اینگونه که ساده
صدایت می‌کنم
چرا باید معنی دوست داشتن را برایت بنویسم؟
وقتی چشم‌هایم تو را می‌خوانند
و گوش‌هایم صدای تو را می‌شنوند
و ضربان قلبم به یاد تو نبض می‌زند.
تمامِ این مدت
که از پشتِ آن تَلِ قلبم
به تو زل می‌زدم
صدایت را
در جداره‌های قلبم شنیده ام
و قطره‌های باران را
در مردمک‌های چشمانت
دیده ام
اینکه می‌خواهم بیایم
تصمیمِ الان و یک لحظه‌ی تازه نیست.
از همان اول،
تاکنون
در التهابِ آمدن بوده ام.
تا صدایم را
در گوشت زمزمه کنم.‌

پاورپوینت فن آوری نانو در ساختمان در 24 اسلاید کاملا قابل ویرایش به طور کامل و جامع همراه تصاویر .
بازدید : 313
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 2:54


👇
من تو را در فرورفتگی هر کوه
در کابل‌های بزرگ برق
در سنگلاخ راه
در ابتدا و انتهای هر جاده می‌بینم
من تو را در قواعد هندسی،
در چهار و پنجِ معلقِ خیام
در کتاب و دفترِ پرفسور امین می‌بینم!
تو معادله‌ی درجه سومی‌مگر؟
از دست‌هایت فاکتور می‌گیرم
و جذر چشم‌هایت را
درونِ دفترم می‌نویسم.
پلک‌هایم را به هم می‌فشارم
و اشک‌هایم را جمع
چشم‌هایم را ضرب
مردمک‌ها را تفریق
و صلبیه‌ی چشمم را در سطح دنیا تقسیم می‌کنم
من تو را در قرنیه می‌بینم
در آستیگماتیسمِ چشم‌های پدربزرگ
من از علوم ریاضی هیچ نمی‌دانم
با علوم زیستی آشنایی ندارم!
دبیر فیزیکم می‌گفت:
شاگرد تجربی را چه به شعر و شاعری؟
من تو را در قانونِ اول نیوتون می‌بینم
در جبر و احتمالِ انتگرال‌ها
من تو را متفاوت با هر دلنوشته‌‌‌ای دوست دارم!
واژه‌هایم همه بی پروایند
دست‌هایم
وسعتِ غم‌هایند...

پاورپوینت فن آوری نانو در ساختمان در 24 اسلاید کاملا قابل ویرایش به طور کامل و جامع همراه تصاویر .

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 10
  • بازدید کننده امروز : 11
  • باردید دیروز : 4
  • بازدید کننده دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 78
  • بازدید سال : 309
  • بازدید کلی : 3344
  • کدهای اختصاصی